آدمايی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ ميگن خوبم
وقتی بهشون زنگ میزنی و بیدارشون میکنی! میگن بیدار بودم !! یا میگن خوب شد زنگ زدی
وقتی ميبينن يه گنجشک داره رو زمين غذا ميخوره راهشون رو کج ميکنن که اون نپره اگه يخ ام بزنن، دستتو ول نميکنن بزارن تو جيبشون
ادم هايی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شينن
همينها هستند که دنيارا جای بهتری ميکنند
مثل آن راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشينش را محکم ببندی بلند ميگويد
روزخوبی داشته باشی
آدمهايی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان ميشوی، رو بر نميگردانند
لبخند ميزنند و هنوز نگاه ميکنند
دوستهايی که بدون مناسبت کادو ميخرند و ميگويند اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود
يا گاهی دفتر يادداشتی، کتابی
آدمهايی که از سر چهارراه، نرگس نوبرانه
ميخرند و با گل ميروند خانه
کسانيکه غم هيچکس را تاب نمياورند
و تو رابه خاطرخودت ميخواهند و
خلاصه در یک کلام ، بامعرفتن
ای کاش میشد این ادم ها رو قاب کرد و به در و دیوار شهر زد